واکنشهای جالب توجهی از سوی علاقهمندان حاتمیکیا بروز کرد. کسانی که دوست نداشتند کارگردان محبوبشان به سراغ ستارههای سینمای گیشه برود. چنین اتفاقی در سینمای ایران، احتمالا فقط در مورد فیلمسازی چون حاتمیکیا رخ میدهد. این جایگاه که اصلا راحت به دست نیامده، از حضور فیلمسازی حکایت دارد که همواره کوشیده فرزند زمانه خویشتن باشد.... حاتمیکیا چه در فیلمهای موفقاش و چه در تجربههای ناکام و ناموفق خود، به زدن حرفی از جنس زمان گرایش و علاقه نشان داده است. حتی در فیلمی چون «به نام پدر» که حاتمیکیا با آن بیش ازتمام آثارش به تکرار متهم شد نیز شاهد موضعگیری تازه و متقاوت او در قبال نسل سومیها هستیم.
کافی است «به نام پدر» را از این منظر با «آژانس شیشهای» مقایسه کنیم تا متوجه شویم حتی حاج کاظم هم فیلم بهفیلم در آثار حاتمیکیا دچار تغییر شده است. در تمام این سالها، حاتمیکیا با وجود تغییراتش، صداقت خود را حفظ کرده است و شاید همین راز محبوبیت این فیلمساز باشد.«دعوت» آخرین ساخته او که روی پرده است، این روزها خیلیها را جذب سالنهای سینما کرده است. در «دعوت» بازیگران مطرح و محبوبی حضور دارند اما بهنظر میرسد که مهمترین برگ برنده فیلم در جذب مخاطب، این جمله باشد: « فیلمی از ابراهیم حاتمیکیا».
چند وقت پیش در پی یک نظرسنجی از جوانان تهرانی، ابراهیم حاتمیکیا به عنوان محبوبترین فیلمساز میان نسل جوان انتخاب شد. حاتمیکیا مشخصا از فیلم «از کرخه تا راین» به شهرت و محبوبیت میان سینماروها رسید. از این فیلم بود که نام او به عنوان کارگردانی توانا در اذهان عمومی تثبیت شد؛ اتفاقی که با فیلمهای «دیده بان» و «مهاجر» که آشکارا آثار بهتری نسبت به «کرخه » بودند رخ نداده بود و در واقع ساختههای اولیه حاتمیکیا بیشتر در میان منتقدان و مسئولان گل کرده بود.
تفاوت فیلمهای اولیه حاتمیکیا با دیگر آثار جنگی آن سالها در این بود که او به جای جنگ، آدمهای جنگ را مدنظر قرار میداد. در واقع او سازنده آثار غنایی سینمای جنگ بود و علاقهای به ساخت آثار پروپاگاندا و تهییجی نشان نمیداد. اینکه دوربین حاتمیکیا هرگز به چهره سربازان عراقی نزدیک نمیشد، اصلا تصادفی نبود.... حاتمی کیا اما با «کرخه » نشان داد که علاقهمند است دایره مخاطبان خود را گسترش دهد؛ مسیری که با فراز و نشیبهایی با «بوی پیرهن یوسف» نیز تا اندازهای امتداد یافت تا «آژانس شیشهای» که نقطه اوج ارتباط عمیق و گسترده حاتمیکیا با مخاطب را رقم زد. حاتمیکیا در قد سینمای اجتماعی قرار گرفت. حرفهایش به دل تماشاگر نشست و هر فیلمش یک اتفاق مهم در این سینمای کم اتفاق شد....
«ارتفاع پست» و به خصوص«بهنام پدر» اگرچه خیلی از سوی منتقدان پذیرفته نشد ولی مردم این فیلم را دوست داشتند؛ اتفاقی که حالا با «دعوت» هم تکرار شده است. نمیتوان نقش ستارههای محبوب «دعوت» را در فروش بالای این فیلم نادیده گرفت ولی ستاره اصلی فیلم خود حاتمیکیاست که با نسل جوان ارتباط برقرار میکند.
«دعوت» از حضور کارگردانی نوید میدهد که میکوشد تماشاگر را در دنیایی تازه و متفاوت شریک کند؛ کارگردانی که تلاش میکند حرفی از جنس زمان بزند و فرزند زمانه خویشتن باشد. در این مسیر او از فضای آشنایی که بوی باروت میداد و ناقوس آینهها و رقص پلاکها فاصله گرفته است و شاید این چندان برای دوستداران متعصبش خوشایند نباشد؛ کسانی که چهره فیلمساز مورد علاقه خود را به سختی میتوانند در «دعوت» شناسایی کنند، همچنان که منتقدان نیز احتمالا گسستهای روایی و لحن ناهمگون اثر را زیر تیغ خواهند برد؛
کسانی که معتقدند حاتمیکیا سالهاست فیلم خوب نساخته است... اما «دعوت» میتواند با ترسیم صادقانه یک معضل اجتماعی، مخاطبانی را جذب کند که خیلی دربند این مسائل نیستند. تماشاگر میتواند فضای متفاوت، ساختار اپیزودیک و تمرینی برای تعریف کردن هر داستان در 15دقیقه را تماشا و آن را با محصولات دیگر سینمای ایران مقایسه کند. حاتمیکیا پس از گذشت بیش از 2دهه فعالیت در سطح اول سینما، خوب میداند که چگونه میتوان حتی با فیلمی اپیزودیک تماشاگر را روی صندلی نگه داشت.
فراموش نکنیم که جز یکی دو استثنا تقریبا هیچ فیلم اپیزودیکی در تاریخ سینمای ایران، در گیشه موفق نبوده است. حاتمیکیا نشان داده که از شکستهایش بیشتر از موفقیتها درس گرفته و میتوان امیدوار بود که گامهای بعدی در این مسیر (اگر او معتقد به تداومش باشد) محکمتر برداشته شود. او قطعا خیلی خوب میداند که خیلیها هر سال منتظرند تا ببینند فیلمساز محبوبشان این بار چه حرفی میزند و کدام مسئله و معضل را مورد واکاوی قرارمیدهد. فیلمهای حاتمیکیا با تمام ضعفهایشان در سینمایی که میان فیلمفارسی و فیلم جشنوارهای در حرکت است، غنیمت به شمار میآید. ظاهرا تماشاگر هم این نکته را به خوبی دریافته است.
اهمیت مادر بودن
حاتمیکیا با «دعوت» نشان میدهدکه عزمش را جزم کرده تا از انتساب به صفت سینماگر غریزی بودن فاصله بگیرد. احتمالا به همین دلیل به سراغ سوژه سقط جنین رفته و اینبار به جای مردان، زنها را در کانون توجه قرار داده است. در پس این تصمیم نوعی جسارت و اعتمادبهنفس تحسینبرانگیز به چشم میخورد. اینکه فیلمسازی بخواهد آگاهانه از تمام چیزهایی که هویت سینمایش را رقم زده بودند، فاصله بگیرد و دنیایی تازه را تجربه کند در نوع خود ستودنی است.
بهرهگیری از چیستا یثربی هم به عنوان فیلمنامهنویس منطقی به نظر میرسد. حاتمیکیا معمولا در مرحله نگارش فیلمنامه با خیلیها مشورت میکند ولی در نهایت فیلمنامه نهایی را خودش مینویسد. اینبار اما حضور یک نویسنده زن، با توجه به مضمون «دعوت» الزامی به نظر رسیده است. طبیعی است که فیلمسازی شهره به پرداختن به مردان تکافتاده و آرمانخواه، وقتی جنس قهرمانانش را این چنین تغییر میدهد، از نویسندهای زن یاری بگیرد.
البته حاتمیکیا قبلا در فیلمهای «بوی پیرهن یوسف»، «برج مینو»، «موج مرده»، «ارتفاع پست» و «به نام پدر» نیز به زنان پرداخته بود، ولی این یک داستان دیگر است... به خصوص اینکه «دعوت» در لحن و حال و هوا نیز فاصله زیادی از فیلمهای دیگر حاتمیکیا دارد.
موضوع سقط جنین از جمله معضلات اجتماعی است که سینمای ایران رویکردی جدی به آن نشان نداده است؛ آن هم در حالی که آمارها از افزایش سقط جنین حکایت دارند. حاتمیکیا در «دعوت» از منظری کاملا اخلاقی به این موضوع پرداخته است.
او میکوشد تا اهمیت مادر بودن را موکد کند. زنهایی هم که در «دعوت» به سراغشان رفته، از اقشار مختلف جامعه انتخاب شدهاند. جالب اینکه نگاه حاتمیکیا به زنها کاملا همدلانه است. بخشی از این نگاه همدلانه را باید سهم چیستا یثربی دانست که البته حاتمی کیا در کارگردانی آن را برجستهتر کرده است. «دعوت» با ترسیم تصویری تازه از خالقش نشان میدهد که او نمیخواهد در پیله موفقیتهای گذشته بخشکد و هراسی از تجربههای تازه ندارد.